قربانی آرزوها...

صفحات تاریخ را که ورق میزنی، در سطر سطرش انسانهایی را میبینی که هرکدامشان مملو از آرزوهای گوناگونند...

و در این میان آدمهایی را میبینی که سرنوشت تاریخ را بر سر آرزوها و هوس هایشان عوض کرده­اند. هیتلر را میبینی که میلیونها انسان را به خاک و خون میکشد و کمی دورتر چنگیز را، یزید را، اسکندر را و یا ...

اینان زندگی مادی میلیونها انسان بیگناه را در راه هوس­ها ، شهوات، آرزوها و امیالشان فدا کردند...

اما این یک طرف معادله است!!!

از سوی دیگر، وقتی خوب بر نوشته­های تاریخ دقیق میشوی و با ذره بین تیزبینی و دقت، این سطور را میخوانی، انسانهایی را میبینی که بر سر آرزوهایشان، مسیر انسانیت و سعادت را عوض کردند!! آدمهایی را میبینی که بر شاهراه هدایت کجراهه­ایی پر زرق و برق زدند و آدمیان را تا پرتگاه بدبختی و شقاوت سوق دادند و شاهپر پرواز را از بالهای انسانیت کشیدند.  اینان نه انسانها را که انسانیت را، شرافت و هدایت را قربانی آرزوهایشان کردند. ثمره سالها تلاش پیامبران برای هدایت انسانها را به راحتی به باد دادند و زندگانی معنوی انسانها را فدا کردند...

از این دست آدمها میتوان به سامری که تلاشهای موسی را باد داد و یا یهودا اسخریوطی که زحمات عیسی را، و اسلافشان که آئین عیسی و موسی را تحریف کردند اشاره کرد...

 و در میان امت محمد(صلی الله علیه و آله)، چند روز بعد از وفاتش را مینگری، که  دسته ای از اصحابش تمامی هدف رسالتش را قربانی امیال خویش کردند...!!! 

و باز اگر موشکافانه تر ریشه­یابی کنی، درمییابی که به وجود آمدن آن گروه اول زاییده انحراف و کجرویی است که این دسته دوم در مسیر هدایت بوجود آوردند...

اگر یزید بر گرده مسلمین سوار می شود، زاییده تفکری است که چندین سال قبل در سقیفه متولد شد و شاهراه هدایتی را که خداوند به دست محمد(صلی الله علیه و آله) برای بشریت گشوده بود را به بیراهه کشاند. جانشینی پیامبر و امامت با پادشاهی عوض شد و تبلیغ و گسترش پیام او، با کشورگشایی...

و پایان این مسیر بیراهه که از هدف محمد (سلام خداوند بر او و خاندانش باد ) فرسنگها فاصله داشت این میشود که: یزید جانشین پیامبر، نه! جانشین خدا در روی زمین میشود!!! 

اینها نبود مگر بخاطر آرزوهای دسته­ای که نه همچون هیتلر و چنگیز یک نسل و دو نسل، یا یک شهر و دو شهر را نابود کردند، نه! انسانیت را، هدایت را و شاهراه وصل به خدا را تا مرز نابودی پیش بردند...

مقصودم از این سخن، نه این بود که با به یاد آوردن زشتی­ها و پلیدی­های تاریخ خاطرت را مکدر کرده باشم... نه ! میخواهم بگویم: به هوش باشیم مبادا ! که میراث ارزشمند محمد(صلی الله علیه و آله) که امروز در دستان من و توست را به پای آرزوهایمان و مصلحت­اندیشی دنیایمان قربانی کنیم...

نکند فراموش کنیم !  که آن روز چه بر سر مسلمین آمد و چرا...

نکند از یاد ببریم ! که امروز میراث محمد و علی (که درود خداوند بر آن دو و خاندانشان باد ) در دستان ماست!!

 راستی ! امروز وظیفه ما در قبال  این میراث  چیست؟ آیا پیروی از همان اندیشه باطلی که آنروز پایه ریزی کردند و علی علیه السلام را به گوشه خانه کشاندند؟!!!

 باید تأمل کرد...!!!

باید انتخاب کرد، باید آرزو کرد، باید کاری کرد...!!

 تاریخ در تداوم است: موسی و سامری، محمد و ابوسفیان، علی و... !!!