چقدر به پرستوها حسودیم میشه، که میتونن هر وقت دلشون تنگ شد، مهاجرت کنند و برن به ...
بیشتر از اونا به عقابا حسودیم میشه، که در اوج اقتدار تا خود خورشید پر میکشند و میرن بالا، تا اینکه یک نقطه میشن توی قرص طلایی خورشید...
و باز بیشتر از عقابا، به کبوترای سفید حسودیم میشه، که پیامبرند و سفیر...
و حتی به کلاغ، که عظمت پوشالی هیچ مترسکی اونه نمی ترسونه...
آره! حسودم و هیچ باکی ام ندارم از اینکه بگم: حسودم و دوست دارم که ...
هیچ وقت دوست نداشتم، قناری باشم یا مرغ عشق. هیچ وقت از خدا نخواستم بلبل باشم. تا توی یک قفس طلایی خوشگل، برای خوشایند یه عده بخونم و تا آخرعمر هیچ وقت مزه آزادی رو نچشم...
آره ! قناری همیشه آب و دونه اش فراهمه. هیچ وقت زمستونا سرما نمیخوره، قفس اش طلائیه، جاش گرم و نرمه، نازشو میکشن. اما چی فایده، که اسیره... تازه میگن اگه آزادش کنن، خیلی زود میمیره؟!!!
بیچاره پرنده ای که پرواز نمیکنه...!!
بیچاره مهدیار! که دست وپاش تو غل و زنجیره...
وای ! بیچاره روحم ، بیچاره جسمم ، بیچاره من ، که اسیرم ...
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
ای کاش می شد از این دام آزاد می شدم و پر می کشیدم ، می رفتم تا آسمونا و مطمئنم که دیگه برنمی گشتم ...
ای کاش ...
آخ ! که چقدر دلم تنگ یک لحظه پروازه ... خدایا ! همّتی برای پرواز بده ...
ای رهاننده هر اسیر ، رحمی...
سلام وبلاگ خوبی دارید امیدوارم موفق باشید به من هم سر بزنید من وبلاگ ذو با موزیک درخواستی شما آپ میکنم ممنون
با سلام خدمت شما
کبوتر پر زدی با من چه کردی
دلم را سر زدی با من چه کردی
تو را عاشق ندانستن گناه است
قدم اخر زدی با من چه کردی
به من سر بزن
سلام .. کلی شرمندم کردین دستتون درد نکنه راضی به زحمت نبودم (چشمک) نه ولی حالا خداییش خیلی عیدیتون چسبید .. از همه عیدی ها با ارزش تر بود :)
همیشه دلم می خواسته سید باشم .. مامانم سیده :( ولی من نمی دونم چرا همه چی ظاهری از پدر می رسه .. فامیلی .. سیدی .. خوب منم راه بدین تو بازی سیدا :>
چرا همیشه تلاش داریم به اونی که نمی تونیم داشته باشیم حسرت بخوریم .. منم حسودم عین شما ولی من فکر می کنم اگر ما رو خلق کرد و گفت فتبارک الله احسن الخالقین .. پس یعنی به ما اگر بیشتر از بقیه خلایقش نداده حداقل دیگه کمتر از اونا هم ...
پس این نتیجه می ده که کم کاری از ماست .. و الا هم می تونیم پرستو باشیم .. عقاب باشیم .. سفید تر از کبوتر سفید ... شجاع تر از کلاغ سیاه .. و هر انچه می خواهیم .. بابا طاهر خوش زبونم می گه .. دلا غافل زسبحانی چه حاصل.... مطیع نفس شیطانی چه حاصل .... بود قدر تو افزون از ملایک ...تو قدر خود نمی دانی چه حاصل..
یا علی سد مهدیار
شاید وقتی اینو نوشتی حس منو داشتی که نوشتم :
کبوترانی که لب بام نشسته اید
کبوترانی که بال خود گشوده اید
ژرواز خود را قدر بدانید چرا که
دیگرانی هستند که توان کندن پا از زمینشان نیست
....
به خاطر دارم همیشه اون حس رو . و شمارو که گفتید اون شعر قشنگه
سلام