راستی که آرزوهای آدمها چقدر با هم فرق میکنند!!
و چقدر میتواند از هم دور باشد!!
عجب حکایتی است این حکایت مرگ و آرزو...
یکی تمام همتش این است که از چنگال مرگ بگریزد و دیگری با تمام همتش به سوی مرگ می شتابد.
گروهی را مرگ به بازی گرفته است و عده انگشت شماری هم مرگ را به بازی گرفتهاند.
در کام یکی تلخ تر از زهر است و برای دیگری شیرین تر از عسل!!
چقدر آرزوها با هم متفاوت است، یکی تمام آرزویش حکومت ری است و دیگری انتهای آرزویش در خون غلطیدن پیش چشمان محبوبش...
یکی تمام آرزویش لبخند رضایت محبوب است و دیگری برق سکههای زر...
دسته ای بر سر مرگ در راه محبوب با یکدیگر مسابقه میدهند و عدهای حسین را هم قربانی میکنند، فقط برای شاید چند صباحی بیشتر زنده ماندن ...
یکی از چند دینار طلا نمیتواند بگذرد و دیگری از سرش نیز به راحتی میگذرد...
یکی خواب ملک ری میبیند و دیگری خواب به چشمانش نمی آید، مبادا از قافله کشتگان فردا باز بماند...
برای عدههای زندگانی در مرگ است و از دید دستهای مرگ پایان زندگی...
بعضی آرزوهایشان را در آسمان میجویند و گروهی بر روی زمین...
و عجب جمع اضدادی است این عاشورا! دو گروه با دو دیدگاه متفاوت با یکدیگر می جنگند و هر دو به آرزویشان میرسند!!!
و آدمی انگار که نهفته در پشت نقاب آرزوهایش است.
و آرزویش آئینه تمام نمای شخصیتش.
و راستی! نهایت آرزوی من چیست؟!!
نماز صبح و آه شب کلید گنج مقصود است ...
عجب که پیر طریقت ظریف می گوید:
بدان راه و روش می رو که با دلدار پیوندی
---
اگر جمع همه خوبان سراسر جمع اضداد است / مشو بیرون ز خمخانه که امشب وقت امداد است (خودم)
نهایت آروزیم چیست؟
این سوالی است که از بچگی با من بوده و هست؟ سوالی که گاهی اوقات هم هنوز مرا مشغول خود می دارد! گاهی قبولی دانشگاه؟ گاهی رفتن کربلا؟ گاهی ظهور آقا امام زمان؟
این سوال از بزرگ ترین سوالات آدمی است.
شبی نشسته بودم و به این سوال فکر می کردم که نهایت آرزویم چیست؟ چگونه به بهترین آرزوها برسم؟
هر چه فکر کردم آرزویی بهتر از منتظر ظهور بودن مولایم ؛ ندارم.
اما در کجا جویم او را؟
نه در آسمان و نه در زمین میجویم او را ؟
من که خود را گم کردهام؛ چگونه برترین فرد عالم را جویم.
من هنوز خود را در درون خود میجویم تا چه رسد که به دنبال محبوب عالم بگردم .
من در درون میجویم او را !!
نهایت آرزوی من... آن زمان که به مرحله ایی برسم که خدا دیگه ازم دل گیر نشه ..! بدونم خدا تاییدم کرده و دروازه های گناه و خطا به رویم بسته شده باشه... آرزو بر جوانان عیب نیست .. مگه نه ! :)
سلام
فقط می تونم بگم که عالی بود همین!
ممنونم بازم میام
یا حق
درود...چه خوب شد که تاریخ برنمیگرده چون من نمیدونم در کربلا اگر بودم چه می کردم!!میترسم ...!!اگه شما آنجا بودید چه می کردید؟؟منی که نمازهام رو سر وقت نمیخونم!!دروغ گفتن برام مثل نقل نبات نمی دونم تو عاشورا چه می کردم!!خدایا بی شمار شکرت که من اون زمان نبودم!!!بدرود
سلام
حکایت ادمی حکایت عروج و هبوطه.
رفتن به اوج تا قاب قوسین او ادنی و به قعر تا اولئک کالانعام بل هم اضل .راه دیگه ای نیست انسان حرکت عرضی نداره در جا هم نمیتونه بزنه فقط همین دو راهه پس خدا کنه اوج بگیریم .فیزیکیش رو هم که حساب کنیم به قعر رفتن انرزی کمتری میخواد نه؟
یا حق
چه می توان گفت؟
انکه همه با هم باید برای شادیش بکوشیم.
دست خدا یاورت...
در دیده به جای خواب آب است مرا زیرا که به دیدنش شتاب است مرا
گویند بخواب تا بخوابش بینی
ای بی خبران چه جای خواب است مرا؟
آقا مهدیار خسته نباشید
به وبلاگ من وسهیل سر بزنید وما را راهنمایی کنید.
سلام چرا اپ نمی کنید ... !!!